از کمیسیون مشترک برجام تا شبکههای اجتماعی آباده
مطرحشدنِ حضور من در انتخابات آباده احتمالاً ارتباطی تنگاتنگ با منتشر شدن تصاویر مربوط به کمیسیون مشترک برجام در وین طی سالهای ۹۵ تا ۹۷ داشت که من نیز در آن سلسلهنشستها به عنوان کارشناس ستاد برجـام مشارکت داشتم. زندگی اجتماعیام به قبل و بعد از این تصاویر تقسیم میشود و شأن و منزلت اجتماعیام بعد از حضور در آن مذاکرات سیاسی، که پوشش رسانهای گستردهای هم داشت و از تلویزیون ملی و ماهوارهها هم پخش میشد، به شکل قابلملاحظهای تغییر کرد. نقشِ من در نشستهای کمیسیون مشترک برجـام و در ستاد پیگیـریِ اجـرای برجـام در وزارت امور خارجه، نقشِ کارشناسی بود. این را بارها به کرّات گفته و تأکید کرده بودم چرا که وزارت خارجه به خاطر تبِ آن سالهای مذاکرات هستهای چنان در افکار عمومی جایگاه و جلال یافته بود که بسیاری در تحسینِ من راه اغراق میرفتند و واقعیتِ حضورم در مذاکرات مربوط به کمیسیون مشترک برجام را فراتر از آنچه بود جلوه میدادند. باری، مشارکت در کمیسیون مشترک برجام به عنوان کارشناس حقوقی و بینالمللی، ظاهراً در گروههای محلی در شهرستان آباده انعکاس مثبتی یافته بود که حدّاقل خودم از آن بیخبر بودم و همین زمزمهها بهتدریج بذرِ ایدهی مشارکت من در انتخابات به عنوان نامزدِ شهرستان آباده را در اذهان سیاسیون و فعالان شهر کاشت.
انتخابات یازدهمیـن دورهی مجلس شورای اسلامی
نخستینبـار در انتخابات یازدهمین دورهی مجلس شورای اسلامی، بـهطور جدّی موضوع نامزدی من در انتخابات مطرح شد. حدود اردیبهشت و خرداد ۹۷ بود که برخی از دوستان از شهرستان آباده این پیشنهاد را مطرح کردند. همین امر باعث شد با برخی از نزدیکان که سابقهی فعّالیتِ سیاسی و وزن و وجههی اجتماعی داشتند مشورت کنم. به جز اسامی کسانی که در آن زمان دارای سمت و جایگاه رسمی در شهرستان بودند و با آنها ملاقات کردم، از ذکر اسامی دیگران خودداری خواهم کرد، چرا هدف از نگارش این سطور ایجاد حاشیه و غوغاسالاری سیاسی نیست. صرفاً ثبتِ یک مسیر پر افتوخیز سیاسی در پهنهی شمال فارس هدفِ این نوشته است.
سن و سالم در آن زمان کمتر بود و علیرغم حضور در یکی بالاترین سطوح دیپلماسی و سیاست خارجی، پختگی سیاسی لازم را نداشتم. از جمله کسانی که مورد مشورت بودند، از اعضای سابق شورای شهر، فرهنگیانِ بازنشسته، دوستان نزدیک و اعضای خانواده بودند. همچنین، با حضور در دفتر هیأت نظارت شورای نگهبـان شهرستان، با مسئول وقتِ آن، حاج حسین عسگریان و یکی از همکاران ایشان هم ملاقات کردم.
حاج حسین را برای اولین بار ملاقات میکردم. مرد مهربانی بود و اختلاف سنی که با هم داشتیم باعث شده بود که از سر مهربانی و با حالتی پدرانه با من صحبت کند. حتّی شاید در لحن صحبتهایش یک نوع نگرانی را حس میکردم که آمدنم به انتخابات باعث شود صدمهی جدّی ببینم؛ همین باعث شد که صمیمیت بیشتری بین من و او ایجـاد شود. حدود سیچهـل دقیـقهای صحبت کردیم. وقتی حاجحسین متوجه شد که حکم مأموریت به بروکسل برای کار در کسوت کارشناسی حقوقی و بینالمللی نمایندگی ایران نزد اتحـادیهی اروپـا را دارم، با جدّیتی مشفقانه گفت: «برو دنبال همین و تجربه کسب کن.» نسبت به فضای انتخابات و رفتارهای انتخاباتی و آدمهای انتخابات هشدار و انذار بسیار داد و گفت که آدمهـا در این فضـا «همهی کوچههای نامردی را تا انتها میروند و به هم رحم نمیکنند.» و خواست که نسبت به این موضوع بسیار با احتیاط ورود کنم. آقای عسگریان علیرغم محبتی که داشت، چندان خودم و موضوع را جدی نگرفت، البته حق هم داشت و شاید در آن زمان، آنچنان هم برای خودم جدّی نبود؛ حکم عزیمت به نمایندگی جمهـوری اسـلامی ایـران در بروکسل را در دست داشتم و به تدریج در حال جمعوجور کردن منزل در تهـران بودم.
در همیـن دورهی سهچهار ماههی کوتـاه حاشیههای جالبی هم پیش میآمد. از جملـه دوستانی که از طرف فلان شخص و بهمان مقام پیام میآوردند که باید چنین شود و چنان شود. با توجه به غیرقابل استناد بودن و احتمال گمشدنِ اصل موضوع در نقلقولهای دهنبهدهنی که به من میرسید، از ذکر آن موضوعات خودداری میکنم. نکتـه این بود که به صرفِ طرح موضوع، ولوله و همهمهای در حال شکلگرفتن بود که به هیچوجه برایم خوشایند نبود. تلفنم بیش از گذشته زنگ میخورد و هر کس راهکار، تاکتیک و استراتژی ارائه میکرد. در آن فضا به تازگی از فضای مجازی کنده بودم و حساب کاربریام در شبکههای مجازی، از جمله اینستاگرام را هم غیرفعال کرده بودم و به شکل فزایندهای بر حریم خصوصی و زندگی حرفهایم متمرکز بودم. این روند امّا، همهی برنامهریزیهایم را به هم میریخت. در همین فضا، ویزای کشور بلژیک آمد و به همهی بگومگوها پایان داد. در ۲۶ مرداد ۱۳۹۷ عازم مأموریت ثابت در کشور بلژیک شدم و بحث مشارکت در انتخابات یازدهمین دورهی مجلس شورای اسلامی به حالت تعلیق درآمد.