برو دنبال زندگی‌ات!

حاج حسین عسکریان، رئیس وقت هیأت نظارت شورای نگهبان در شهرستان آباده، طی جلسه‌ای خصوصی در بهـار ۹۷ به من توصیه کرده بود که بی‌خیال این بازیِ «نامرد» انتخابات بشوم، حکم مأموریتی‌ام را بچسبم و دنبال زندگی خودم بروم. همین هم شد؛ اواخر مرداد همان سال، به عنوان کارشناس حقوقی و بین‌المللی نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در بروکسل، راهی کشور بلژیک شدم. بگومگوهای انتخابات، به خاطره‌ای مبهم بدل شد و کمی بعد به طور کامل از خاطرم رفت. هرچند تماس‌های گاه و بیگاه مهندس فلان و دکتر بیسار از گوشه‌وکنار شهرستان آباده و گاهاً جاهای دیگر این علامت سؤال را برایم پر رنگ‌تر می‌کرد که نکند دوستان من را به عنوان گزینه‌ی مد نظر برای نامزدی از شهرستان آباده مد نظر دارند؟

ظاهراً بدون اینکه مطلع باشم، برخی از دوستان اقداماتی را شروع کرده بودند. بدون اینکه بدانم و خودم مطلع باشم، عضو گروه‌های مختلف با اسامی عجیب‌وغریب مثل «اندیشه‌پروران نخبه‌ی شمالِ متمایل به چپ میانه‌ی نه‌چندان افراطی» و غیره، می‌شدم. واقعیت این بود که تا آن لحظه، بزرگترین گروهی که عضو بودم، گروهی متشکل از بچه‌های کوچه‌ی خودمان در خسروشیرین بود و عضویت در گروه‌های چندصد یا گاهی هزار نفره چندان برایم خوشایند نبود. دو سال تمام وضعیت این بود که عضو گروه‌های مختلف می‌شدم، و به تدریج و بعد از افتادن آب‌ها از آسیاب، شبی، نیمه‌شبی، یواشکی خارج می‌شدم و خوشبختانه چرخش مطالب در گروه‌ها چنان زیاد بود و اعضا چنان از شرق و غرب گیتی مطلب ارسال می‌کردند، که خروج یک نفر از گروه، سوزنی در انبار کاه هم نبود.

زندگی در ایام مأموریت علیرغم سختی‌های جدی کار، به آرامی ادامه داشت. آرامش قبل از طوفان بود. تُندبادی که یک‌سال تمام در زندگی من وزیدن گرفت و می‌رفت که صحنه‌ی سیاسی شمال فارس را تغییر اساسی بدهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *