یک فرقِ اساسی ما و جوامعی که از آنها به عنوان جوامع توسعهیافته یاد میکنند، فرهنگ کتابت است. یعنی در حالی که ما عاشق متکلموحده بودن هستیم و در سخنپراکنی گویِ سخن را به هر طریق از دیـگری میربائیم، در جوامع دیگر، آنهایی که به پست و منصبی میرسند و زندگی اجتماعی را از منصب سیاسی-اجتماعی تجربه میکنند، پس از فراغت از کار و حتی گاهی در حین مسئولیت، خاطراتشان را مکتوب میکنند. حتی کهنهسربازان و ژنرالهای جنگ هم کتابهای زندگینامه و خاطرات حرفهای مبسوط دارند که مسیرِ کاریشان از اتاقِ تانک و نفربر زرهی، مثلاً در جنگ دوم خلیجفارس را تا محافل سیاسی خارجی آمریکا به تصویر میکشد (برای نمونـه خاطرات ژنرال مکمستر آمریکایی).
ما امّا به دلایل بسیار تمایلی به نوشتن نداریم؛ شاید منبابمزاح بتوان گفت آنقـدر حرفهای مهمّی برای زدن داریم، که فرصت نوشتن هرگز دست نمیدهد. در ثانی، بر فرض هم که بنویسیم، چه کسی قرار است بخوانـد؟ یک نکتهی اساسی این است که نباید بگومگوهای فضاهای مجازی را با فرهنگ کتبی و کتابت اشتباه گرفت؛ آن متون تا حد زیادی همان ادامهی تکلموحده به شیوهای دیگر است؛ هر کس از ظن خود و طبق سواد خود مطالبی گاهاً بسیار طولانی مینویسد و احتمالاً تنها خوانندهاش هم خود او باشد و به جز دو سه سطر اولِ مطالب دیگران، احتمالا مابقی را هرگز نمیخوانند.
اهمیّت تاریخیِ این مقطع آن بود که نمایندهی کنونی، جناب آقای دکتر زارع، برای نخستین بار در شهرستان آباده انتخابات را باخت، اما برندهی نهایی انتخابات بود.
حالا ارتباط این مسئله با انتخابات آباده اصلا چیست؟ در خصوص انتخابات شمال فارس در شهرستانهای آباده، بوانات، دهبید و سرچهـان، چه متنِ مدوّن و قابلاستنادی از روندهای انتخاباتی ادوار گذشته موجود است؟ هر چه هست و من در یکسال مبارزهی انتخاباتی دیدم، خاطراتِ شفاهی افراد است که در گذر سالها، زنگار فراموشی، اغراق و کندی ذهن هم به آن آویخته شده و دیگر کمتر قابل استناد است. نامزدهای ادوار قبل هر کدام شبیه به شخصیتهای گنگ افسانهای شدهاند که دوستانشان از آنها قدّیس میسازند و مخالفان آنها در حد ضعیفترین افراد تخفیفِ شخصیت میدهد. از این منظر، ثبتِ وقایع و فرآینـدِ منتهی به صندوق رأی، بهویژه در یکسالِ منتهی به انتخابات، اهمیتی تغیینکننده دارد. از این جهت که از برخی کاندیداها اسطورهزدایی میکند و در درجهی بعد، قدرت همین بگومگوهای اجتماعی و همهمههای انتخاباتی، یا به عبارتی فاکتور انسانی در «امر سیاسی» را مثل یک کلاس فشردهی جامعهی شناسی تشریح میکنـد. این نکتـه را هم تأکیــد کنم که نامهها، ابلاغیــهها و اسنـاد رسمی دستگاههای اجرایی ذیربط، نظیر فرمانداری، وزارت کشور، شورای نگهبـان و دیگر دستگاههای ذیصلاح، بخشی از این فرهنگ کتبی محسوب نمیشوند و صرفاً ثبت وقایع دیوانی محسوب میشود.
خاطراتِ شفاهی افراد است که در گذر سالها، زنگار فراموشی، اغراق و کندی ذهن هم به آن آویخته شده و دیگر کمتر قابل استناد است. نامزدهای ادوار قبل هر کدام شبیه به شخصیتهای گُنگ افسانهای شدهاند که دوستانشان از آنها قدّیس میسازند و مخالفان آنها در حد ضعیفترین افرادْ تخفیفِ شخصیت میدهد.
حالا، یکسال پس از انتخابات دوازدهمیـن دورهی مجلس شورای اسلامی، به عنوان کسی که علیرغم کسبِ بالاترین رأی را در شهرستان آباده، نتیجهی نهـایی را واگذار کرد، وظیفهی حرفهایِ خودم میدانم که این مسیر را با تمام جزئیاتی که با گوشتوخون تجربه کردم و در نهایت با طلوع سپیدهدم روز جمعه، دوازدهم اسفندماه ۱۴۰۲، به ایستگاه پایانی خود رسید، مکتوب نمایم. این مسیر نه تنها خاطرات شخصی و میراث اجتماعی من محسوب میشود، بلکه برشی از تاریخ شهرستان آباده و شاید یکی از مهمترین حوادث دهههای اخیر در زادگاهم، روستای خسروشیرین محسوب میشود. این مقطع از این لحاظ تاریخی بود که نمایندهی کنونی، جناب آقای دکتر زارع، با اینکه برای نخستینبار در شهرستان آباده انتخابات را باخت، اما برندهی نهایی انتخابات بود.
با سلام من به عنوان شخصی که اخبار انتخابات منطقه را دنبال میکردم وتمام کاندیدها را رسد میکردم اگر آقای دهقان از دهبید نبود حتما شما برنده این انتخابات بودید شما تنها رقیب آقای زارع بحساب می مدید البته آقای زارع هم با حرکات پوپولیستی شون طرف دار خیلی جم کردن در این حوزه وقتی انتخابات شروع میشه انگار جنگ شروع شده لشکر سرچهانی ها باید برن به جنگ آباده 406 بیاین حتما پیروز میدان خواهید شد
سلام آقا فرهاد،
ممنون از نظرتون.
بالاخره انتخابات ترکیبی از تمامی ظرایف، لطایف و حیلههاست. شما درست توصیف کردید، انتخابات این منطقه واقعا شبیه به یک جنگ است و هر کاندیدا به اندازهی توان خودش تلاش و البته لشکرکشی میکنه.
موفق باشید.